- خوار شدن
- بدبخت شدن
معنی خوار شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخواب فرورفتن
بر مرکبی نشستن و از جایی به جایی رفتن رکوب
بر روی اسب یا مرکب دیگر نشستن، برنشستن
بخانه کسی ناخوانده بمهمانی رفتن، توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید: دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم. (این اصطلاح مترادف خراب شدن (بهمین معنی) است
садиться
einsteigen
wsiadać
embarcar
embarcarse
embarquer
instappen
kupanda
سوار ہونا
در شدن
دور شدن گم شدن، از خانمان و وطن دور ماندن، یا آواره شدن از تخت و گاه. از سلطنت دور ماندن از تاج و تخت دور ماندن
وشمیدن خوزمیدن (هم آوای رزمیدن) بصورت بخار در آمدن تبخیر شدن، یا بخار شدن مایعات
آسیب دیدن، گزند دیدن
حرکت کردن، روانه شدن
آب سیاه آوردن عضوی از بدن